کد مطلب:129385 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

جستجو برای یافتن جای مسلم بن عقیل
بزرگ ترین هدف عبیدالله زیاد، از آغاز رسیدن به كوفه، شناسایی جای مسلم بن عقیل بود. یزید از او خواسته بود كه مسلم را همانند مهره بجوید. در نتیجه، نهایتِ تلاش و مقصود وی، رسیدن به این هدف بود.

مسلم به دنبال تصمیم های تهدیدآمیز سریع عبیدالله زیاد و چیزهایی كه از مهتران و مردم خواست، از خانه مختار بیرون آمد و به خانه هانی رفت و آنجا را پایگاه خویش ساخت. شیعیان در آنجا پنهانی نزد وی می آمدند و یكدیگر را به رازداری سفارش می كردند.

دینوری گوید: جای مسلم بن عقیل بر عبیدالله زیاد پوشیده بود. او سه هزار درهم را درون كیسه ای نهاد و به غلام شامی خویش، به نام معقل سپرد [1] و گفت: این مال را بگیر و برو و مسلم بن عقیل را بجوی و تا می توانی خود را طرفدار او وانمود كن.


معقل رفت و نمی دانست چگونه به مقصود نایل آید. با همین حال وارد مسجد اعظم كوفه شد. در این هنگام چشم او به مردی افتاد كه در كنار یكی از ستون های مسجد، فراوان نماز می خواند. با خود گفت: این شیعیان هستند كه نماز بسیار می خوانند. به گمانم او از شیعیان باشد. آنگاه نشست و پس از اتمام نماز او، برخاست و به وی نزدیك شد و كنارش نشست و گفت: فدایت گردم، من مردی از اهل شام هستم. از موالی ذی الكلاع، خداوند نعمت دوستی اهل بیت پیامبر(ص) و دوستی دوستانشان را به من ارزانی داشته است. سه هزار درهم همراه من است كه دوست دارم آن را به یكی از آنها كه شنیده ام به این شهر آمده است و برای حسین بن علی (ع) تبلیغ می كند برسانم. ممكن است مرا راهنمایی كنی تا این مال را به او برسانم، تا در پیشبرد كار خویش از آن كمك بگیرد و به هریك از شیعیان خویش كه بخواهد بدهد؟

مرد گفت: چرا از میان جماعت حاضر در مسجد به سراغ من آمده ای؟!

گفت: زیرا در تو سیمای نیكوكاران را دیدم و امید بردم كه از دوستداران اهل بیت پیامبر خدا(ص) باشی.

مرد گفت: درست آمده ای. من مردی از برادران توام و نام من مسلم بن عوسجه است. از دیدنت شادمانم و از احساسی كه سبت به تو داشتم ناراحتم. من از شیعیان این خاندان ام. چون از ابن زیاد ستمگر بیمناكم با من عهد و پیمان خدایی ببند كه این موضوع را از همه مردم پوشیده بداری.

معقل نیز خواسته اش را برآورده ساخت!

مسلم بن عوسجه به او گفت: امروز برو و فردا به منزل من بیا تا همراهت نزد دوستمان مسلم بن عقیل برویم و تو را به او برسانم.

شامی رفت. شب را خوابید و بامدادان به منزل مسلم بن عوسجه رفت. مسلم او را نزد مسلم بن عقیل برد و دوستانش را باز گفت. مرد شامی مال را به مسلم داد و با او بیعت كرد.

مرد شامی همه روز نزد مسلم بن عقیل می رفت و همه روز را آنجا بود. همه اخبار را كسب می كرد و شبانه و در تاریكی نزد عبیدالله می رفت و داستان گفتار و كردار


آنان را برایش نقل می كرد؛ و به او اطلاع داد كه مسلم در خانه هانی بن عروه منزل كرده است.» [2] .


[1] در مثيرالاحزان، ص 32، آمده است: چهار هزار درهم به او داد.

[2] الاخبار الطوال، ص 235-236. نيز ر.ك: الارشاد، ص 189؛ تاريخ الطبري، ج 3، ص 282؛ الكامل في التاريخ، ج 3، ص 390؛ مقاتل الطالبين، ص 64؛ روضة الواعظين، ص 174؛ تجارب الامم، ج 2، ص 43؛ تذكرة الخواص، ص 218.